مطالعات جرمشناختی همواره بر علتشناسی بزهکاری تا پیشگیری از آن متمرکز بوده است، آنچنان که واضعان سیاست جنایی معمولاً سعی نمودهاند تا با توجه به اهمیت و ارزش راهبرد پیشگیری از جرم، بر این مهم سرمایهگذاری نموده و موج بزهکاری را عقب برانند. با این حال، مهندسی تدابیر پیشگیرانه اعم از گونههای جامعهمدار یا موقعیتمدار با تغییر اَشکال جرایم، شرایطی جدید به خود گرفته است. ریزومیک شدن جرایم، مفهومی ضد تمرکز است که متضمن گسترشِ سیال، متکثر، نامکانی و زنجیرهای شدن جرایم در جامعه است؛ پدیدهای که از یکسو به عنوان چالشی جدی فراروی متولیان سیاست جنایی قرار گرفته و از سوی دیگر در مقابل آوردههای مکتب بومشناسی جنایی با تأکید بر مناطق بزهکاری و کانون جرایم قرار میگیرد. از این رو اگرچه راهبرد پیشگیری وضعی از جرمِ با سلسلۀ پیچیده از نظارتهای فناورانۀ ریزومیک، مورد استقبال جوامع قرار گرفته و در منظر اول امکان کنترل جرایم ریزومیکشده را تا اندازهای ممکن ساخته است، در عین حال راهکار اساسی، استفادۀ حداکثری از گونۀ پیشگیری اجتماعی است که با ارتقای خودکنترلی شهروندان و شخصیتسازی، از انعقاد تفکر مجرمانه در اذهان افراد جامعه جلوگیری نموده و جامعه را در برابر پدیدۀ ریزومیک شدن جرایم مصون میسازد. در این نوشتار، با بررسی جنبهها و جلوههای ریزومیک شدن جرایم، راهبرد مٶثر پیشگیری از این مهم تبیین میشود.